کلبه باران
من دلم آب طلب می کرد............. و تو چه ساده فقط تشنگی ام را دیدی
و نفهمیدی من از ته دل
نقش دستان تو را بر لب جام می بوسم
من دلم شعر تمنا کرد و
تو چه آسان به دلم خندیدی
ونفهمیدی من از سر شوق
لحن آواز تو را در دل شعر می جویم
من دلم از توتصویر نگاهی می خواست
تو چه با ناز دریغش کردی
و نفهمیدی من از سر عشق
قدح سرخ نگاه های تو را می نوشم
من دلم سجده ی آغوش تو را می طلبید
تو چه آرام به قنوت ایستادی
و نفهمیدی من از ته قلب
عطر دستان تو را بر سر سجاده ی عشق می بویم.....................!
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |