نمی شود!... نمی شود!... باید که باشی!... تصویر نمی شوند این رویاها بی تو!... دلم گرفته معنا... حالم خوب نیست. هوای گریه دارم. هوای شکستن. خرد شدن. بریدن... دارم می شکنم اینجا بی تو... نمی توانم معنا... نمی توانم دیگر... نمی توانم... چقدر صبوری باید که نشکند؟... بار اولم نیست... آخرین هم نیست بی شک... بارها و بارها و بارها شکستن را تجربه کرده ام بی حضور نازنینت... به کجای این کره ی خاکی بر می خورد اگر من و تو کنار هم بنشینیم؟... چه می شود اگر با هم حرف بزنیم؟... لبخند بزنیم به همدیگر... چه می شود؟... خسته ام ... دست به دست خدا سپرده ام که زمین نخورم... بس است دیگر انتظار... بیا معنا... من خسته ام...
مگر چقدر تحمل دارد آدمی؟...
چرا خدا بر نمی دارد این فاصله ها را؟...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |